کاش بودی و می دیدی که چشمانم چگونه زیر این همه نامهربانی
چمباته زده و آرزوهایم آتش گرفته
ازمن مخواه احساسم را نابود کنم و صدای ترک خوردن
درونم را پشت دیوار روزگار خفه کنم
تو به دلتنگی من نظری ندادی و به اوج انتظارم التفاتی نمی کنی
اما من مطمئنم که روزی می رسد که حرفهایم
را از چشمان بارانی ام می خوانی
آن وقت، آن روز روز رنگین کمان احساس است
روزی که من دیگر پلکهایم را
بر روی جاده های بی سوار باز نخواهم کرد

|